یکی از بهترین کتابهای کودکی که این چند ماه اخیر خواندهام «برسد به دست معلم عزیزم» بوده. کتابی سرشار از تخیل و احساس. یک کتاب تصویری کودک که با خواندنش هر آدمی را _فرقی نمیکند بزرگ باشد یا کوچک_ از فرط احساسات ناب تبدیل به یک پروانهی کوچک میکند؛ یا دست کم ته دلتان آرزو میکنید کاش معلم «امیلی» بودید تا نامههایش را جور دیگری پاسخ میدادید.
خیلی خب. بگذارید بگویم داستان از چه قرار است. «برسد به دست معلم عزیزم» با عنوان انگلیسی «Dear Mr.Blueberry » قصهی دختر بچهی کوچکیست که یک شب توی حوضِ حیاط خانهشان یک نهنگ پیدا میکند. بله یک نهنگ. یک نهنگ که جلوی چشمهای امیلی شروع میکند به بالا پایین رفتن و شیرجه زدن. آن هم درست در حوض کوچک حیاطشان. ما در اولین صفحههای کتاب تصویر امیلی چهار پنجساله را میبینم که پای پنجره نشسته و به نهنگاش نگاه میکند و به سرش میزند تا از این اتفاق شگفتانگیز برای معلمش بنویسد:
معلم عزیزم
من عاشق نهنگها هستم و به نظرم امروز توی حوض خانهمان یک نهنگ دیدم.
میشود لطفا در مورد نهنگها اطلاعاتی برایم بفرستید. چون میترسم نکند بلایی سر نهنگمان بیاید.
با احترام
امیلی
ادامهی یادداشتم را اینجا بخوانید:یک نهنگ خانگی به نام «آرتور»