خندههای صورتی
روزنوشتهای یک «با»ی خوشحال که دم بافتهاش را دوست دارد
عشقم/ واس چشمم/ بزن بشگن
آقای کرگدن از صبح زده زیر آواز: «عشقم/ واس چشمم/ بزن بشگن!»
هیچی! به خیال خودش شاعر شده است و این متاثر از دوستداشتن من است. وگرنه که جرئت ندارد کس دیگری را «عشقم» خطاب کند.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی