راه رفتن تاجیک مثل همه است، فقط زانوهایش کمی فنریتر از
زانوهای دیگران کار میکند و در هر قدم او را بیشتر بالا و پایین میکند، همین؛
این میشود یورتمه رفتن؟ فنر زانوهای اسب کجا و فنر زانوهای تاجیک کجا؟ آنها نمیدانند
که فنر زانوی آدمها با هم فرق دارد. همانطور که چشمها و دماغها با هم متفاوت
است، همانطور که اخلاق و رفتار آدمها مثل یکدیگر نیست. خیلی طبیعی است که فنر
زانوها هم مثل هم نباشند و بعضیها را بیشتر بالا و پایین ببرند. اما واقعا چطور
میشود این حرفها را به کاوه و خیلی از بچهها فهماند؟ وقتی آنها حتی لحظهای
فکر نمیکنند و فقط منتظرند به هر چیز بیمزهای بخندند. و از همه بدتر این که خود
تاجیک هم جزو همان بچههاست و نه تنها از خودش دفاع نمیکند که اول از همه، خودش
به خود میخندد. تاجیک هیچوقت احساس نمیکند حقش ضایع شده و هیچوقت عصبانی نمیشود؛
حتی اگر فحش بشنود و کتک بخورد، تنها جواب او به فحشها و کتکها، قرمز شدن و بالا
و پایین شدن درجا و لبخند زدن است (البته اگر بشود اسم آن حالت لبهای تاجیک را
لبخند گذاشت).
*تاجیک، حمید حاجی میرزایی، نشر چکه