5:00



این که در تیتر نوشتم، یک تیتر معمولی نیست، بلکه مدت‌هاست راس ساعت ۵ به یکی از زمان‌های محبوب در زندگی من تبدیل شده‌ است. ساعتی که سیندرلای خسته‌ای بادی اسپلشش را در می‌آورد، پیس پیس به گردن و مچ دست‌هایش می‌زند، رژ لبش را تمدید می‌کند، فایل‌ها و تب‌های باز مانده در صفحه‌ی مانیتور را به سرعت می‌بندد و وقتی ساعت مچی‌اش راس ساعت ۵ را نشان داد، کوله‌پشتی‌اش را می‌اندازد روی دوشش و به شاپرک کوچکی تبدیل می‌شود که تند تند بال می‌زند تا به خانه‌اش برسد.